کتاب پیشرو با یک بهانه به نگارش درآمد. درخواست یکی از دوستان جهت برگزاری سمیناری تحت عنوان «هوش مالی» در موسسهای که جوانان پرشور را برای راهاندازی کسبوکارهای اینترنتی آماده میکرد. هدف از برگزاری این سمینار، آشنا کردن دانشآموختگان با فضای حاکم بر اقتصاد بود تا قایق کسبوکارشان در گرداب تلاطمات اقتصادی ایران و جهان خرد و نابود نشده و اندک سرمایه و امید و نیروی جوانیشان در مقابل جریانهای پول و سرمایه دچار بحران و خزان نگردد. هرقدر جلوتر میرفتم بیشتر به این ادراک میرسیدم که اتمسفر ذهنی دانشجویان با باطن مقوله اقتصاد و توسعه فاصله معناداری داشته و این مهمترین عاملی است برای باقی ماندن در وضعیت عدم توسعهیافتگی که تاکنون نیز به همین منوال گذشته است. نسلهایی بیاطلاع از ممارستها، مجاهدتها و تلاشهای شبانه روزی و بیوقفه ممالک جهان اول که چگونه این ملل افسار اقتصاد دنیا را بدست گرفته و یکهتازی میکنند و چه آسان است نتیجه تمامی عقب ماندگیها و فلاکتها را به گردن عامل بیرونی غیر خود انداختن. اینگونه بود که مصمم شدم تا در حد سواد و بینش خود از علم اقتصاد و مقوله توسعه، نسبت به نگارش کتاب حاضر مبادرت نمایم. توسعهای که بدون شناخت عوامل آن، بدون معرفت نسبت به جریانهای پشت پرده مالی و اقتصادی حاکم بر دنیای امروزی و بدون توجه به ساختارها و نهادهای حاکم بر روابط اجتماعی، سیاسی، اقتصادی کشورمان امکانپذیر نمیباشد. در مباحث توسعهی اقتصادی، جدا کردن عوامل اجتماعی شکلگیری توسعه و صنعتی شدن خیانتی بس بزرگ است که نتیجهای جز درجا ماندن ندارد. مقولهای که استاد فقید «علی رضا قلی » که به گمان بنده از نوادر و نخبگان جامعهشناسی معاصر ایران بود به تفصیل و فراست در کتاب ارزشمند «جامعهشناسی نخبهکشی» خود به آن پرداخته و چه حیف که اَجَل توفیق بهره بیشتر از آن بزرگوار را از ما گرفت که بزرگترین خسران برای هر جامعهای از دست دادن چنین ذخایر ارزشمند فکری است. کتابی که در نوجوانی با آن آشنا شدم و تا به امروز بارها مرور کرده و هنوز هم با هر بار مطالعه عمق و تأثیر آن را حس میکنم. کتابی که یکبار مطالعه آن بر هر ایرانی خواهان تجدد و توسعه واجب بوده که توسعه بدون شناخت عوامل آن، خیالی بس بیهوده است.
هر تلاشی بدون معرفت به آن، نتیجهای جز گرفتار شدن در چرخهای معیوب و سردرگمی و یاس نخواهد داشت. به نظر نگارنده، برای رسیدن به آمالمان یعنی تبدیل به جامعهای صنعتی، پویا و متمدن، راهی جز درک جریانهای اقتصادی جهان پیرامونی، در کنار شناخت علل جامعه شناختی عقب ماندگیهای قرون اخیرمان نداریم. انطباق استراتژیهای توسعهای با قالبهای فرهنگی، اجتماعی و تاریخی هر ملتی، متضمن موفقیت بوده و بسیار ساده انگارانه است که برخی به دنبال الگوبرداری صرف از نقشه راه ژاپن، چین یا هر کشور دیگری میباشند.